زمان تقریبی مطالعه: 33 دقیقه
 

مشروعیت ترجمه قرآن





به دلایل مختلف، درباره امکان یا عدم امکان ترجمه قرآن کریم، و به عبارتی «جواز»یا «عدم جواز» آن، میان فقها و علما بحث های پردامنه‌ای صورت گرفته است و هر یک عقیده‌ای خاص ابراز داشته‌اند.


۱ - سه ویژگی اساسی



اصل بحث، در این است آیا امکان و تجویز ترجمه قرآن وجود دارد.
قرآن کریم سه ویژگی اساسی دارد که نباید از آن غفلت ورزید. این سه ویژگی است که به این کتاب آسمانی جنبه قدسیت داده و آن را از دیگر کتاب‌های آسمانی ممتاز کرده است:
۱. تمامی عبارات و الفاظ قرآن سخن خدا و ساخته خود اوست؛ لذا خواندن و تلاوت آن یک‌گونه تعبد محض و موجب قرب به حق تعالی است.
۲. قرآن کتاب هدایت همگانی است که صرفا به راه راست و صراط مستقیم هدایت می‌کند.
۳. معجزه جاوید و دلیل صدق دعوت اسلام در بستر زمان است.
این سه ویژگی مهم علاوه بر نظم خاص این کتاب در لفظ و معنا و شیوه منحصر به فرد آن در فصاحت و بیان و غیر از محتوای بلند آن است. اکنون این پرسش مطرح می‌گردد که آیا ترجمه می‌تواند این ویژگی‌ها یا دست کم بعضی از آنها را در بر گیرد؟ یا همه آنها را از بین می‌برد؟ این موضوع، ابعاد بحث ما را در زمینه ترجمه قرآن کریم معین می‌سازد.
در حقیقت باید گفت ترجمه تحت اللفظی در درجه اول، جنبه‌های اعجاز قرآن، به خصوص جنبه‌هایی را که مربوط به شیوه بیان و حد بالای بلاغت آن است، از بین می‌برد؛ همان‌گونه که قداست قرآن را نیز در بر نمی‌گیرد از این رو احکام شرعی که بر قرآن به عنوان خاص آن جاری است، بر آن جاری نمی‌گردد و چه بسا در رساندن مطلب در پاره‌ای موارد (اگر نگوییم در بیشتر موارد) نارسا باشد. اما ترجمه آزاد که به نظم متن اصلی مقید نیست، هرچند مانند ترجمه تحت اللفظی دلایل اعجاز را ندارد و نیز عنوان قرآن در آن نیست، معنای مقصود را می‌رساند؛ البته در صورتی که شرایط لازم را داشته باشد. حال به شرح این مطلب می‌پردازیم:

۲ - اهمیت ترجمه



ترجمه قرآن به دیگر زیان‌ها به منظور آشنا کردن ملت‌های بیگانه از زبان عرب با حقایق و معارف قرآنی، یکی از ضرورت‌های تبلیغی به شمار می‌رفته است. مبلغان اسلامی همواره با ترجمه و تفسیر آیه‌ها و سوره‌هایی از قرآن مردم را به راه راست هدایت می‌کرده‌اند و تاکنون هیچ دانشمند و فقیهی نگفته است ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها به منظور دعوت به دین اسلام و آشنایی آنان با شریعت و حقایق قرآن، ممنوع است. بلکه می‌توان گفت ترجمه قرآن از دیر زمان تاکنون سیره جاری دانشمندان مسلمان حتی غیرمسلمان بوده است؛ زیرا می‌بایست با مردم هر قومی با زبان خودشان سخن گفت، مخصوصا که قرآن کتاب آسمانی دینی که همه ملل جهان را به اسلام دعوت می‌کند و اختصاص به ملت عرب ندارد. از سوی دیگر ملت‌هایی که به زبان عربی آشنایی ندارند، نباید مجبور باشند زبان عربی یاد بگیرند، گرچه یاد گرفتن زبان عربی فضیلتی محسوب می‌شود.
به طوری که قبلا نیز اشاره شد، امروزه یکی از بهترین وسایل تبلیغی، ترجمه کردن آیه‌هایی از قرآن و آشنا ساختن جهانیان با حقایق و معارف قرآنی با شرح و تفسیر آن است؛ زیرا مردم جهان در این انتظارند تا بدانند در قرآن چه حقایقی نهفته است که از ملل مختلف با فرهنگ‌های گوناگون ملت واحدی ساخته و آنها را در برابر ستمگران یک صدا و هماهنگ کرده است؛ لذا ضرورت ایجاب می‌کند که قرآن به تمام زبان‌های زنده جهان ترجمه شود و در اختیار آنان قرار گیرد تا خود از قرآن مستقیما بهره‌مند شوند. البته باید این کار با نظارت کامل افراد متخصص صالح انجام گیرد.

۳ - دلایل مخالفان ترجمه قرآن



در طول تاریخ اسلامی هرگز از سوی دانشمندان و بزرگان جهان اسلام ممانعتی از ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر نشده، چون ترجمه قرآن ضرورتی تبلیغی بوده که مبلغان اسلام از روز نخست آن را لمس کرده بودند و تنها در سده‌های اخیر (در قلمرو حکومت عثمانی و در بخش‌های عرب نشین آن؛ مثل سوریه و مصر) سخن از عدم جواز ترجمه قرآن به میان آمد و شاید‌ اندیشه‌ای استعماری از سوی مسیحیان باشد که در تلاشی برای ایجاد سد و مانع در مقابل نشر تعالیم اسلام و جلوگیری از گسترش آن به سرزمین‌های غیرعربی ابراز شده باشد.
دکتر علی شواخ می‌گوید: با‌ اندکی تدبر و ژرف‌اندیشی در خواهیم یافت که‌ اندیشه عدم جواز ترجمه قرآن همزمان با حضور مسیحیان غربی و دوره استعمار آنان بر سرزمین‌های اسلامی آغاز شد. آنان برای مسیحیان غربی و دوره استعمار آنان بر سرزمین‌های اسلامی آغاز شد. آنان برای مسیحی کردن مسلمانان به هر وسیله‌ای متوسل شده، به تلاش و تکاپو پرداختند و به فرستادن مبلغان مسیحی به کشورهای اسلامی در لباس‌های مختلف بسنده نکرده، تدریس زبان عربی را حتی در مستعمرات عربی زبان همچون شمال آفریقا ممنوع کردند؛ ظاهرا تصمیم گرفته بودند با منع ترجمه قرآن به زبان‌های بیگانه، محاصره قلعه اسلام را کامل کنند؛ مسلمانان غیرعرب هم با عربی آشنا نبودند و ترجمه قرآن را به زبانی که می‌شناختند در اختیار نداشتند؛ لذا میدان تبلیغ برای دیگر ادیان خالی می‌ماند. یکی از مبلغان مسیحی به یکی از دانشمندان ساده دل مسلمان گفت: قرآن به راستی معجزه است و بلاغت آن ترجمه پذیر نیست! این عالم ساده دل از شدت خوشحالی از جا کنده شد و گفت: الفضل ما شهدت به الاعداء، و در این زمینه به ایراد سخنرانی پرداخت و نوشت: ترجمه قرآن مشکل یا محال است. دیگران هم از او پیروی کردند و اظهار داشتند: ترجمه قرآن جایز نیست!
ولی آدمی هر چند بیاندیشد و زمینه را برای خواسته خود فراهم سازد، سرانجام آنچه خدا خواسته و مقدر ساخته است، خواهد شد. مسیحیانی که این‌ اندیشه مسموم را رواج دادند بر این باور بودند که عرب دیگر به ترجمه قرآن اقدام نخواهد کرد و این باورشان درست از آب در آمد، اما مسلمانان غیرعرب (به شهادت تاریخ) به این امر اهتمام ورزیدند؛ عالمان دانای به زبان عربی، قرآن را به زبان ملت‌های خود ترجمه کردند تا آن را برای فرزندان خود و عموم مردم کشورشان که زبان عربی نمی‌دانستند، تدریس کنند. (در پایان این گفتار جدولی مشتمل بر ترجمه قرآن به زبان‌های زنده جهان امروز ارائه خواهیم کرد و ضمن آن، نشان خواهیم داد که قرآن به دست فرزندان غیور اسلام ترجمه شده و این روند با گسترش زمان رو به فزونی است.)
دکتر شواخ در ادامه می‌گوید: بدین ترتیب برای ما روشن می‌شود که حرکت ضد ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها، منحصر به کشورهای عربی و به طور خاص دولت عثمانی است.
[۱] اسحاق، علی شواخ، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۳.


۳.۱ - دلایل شاطر بر منع ترجمه


استاد شاطر، سردمدار مخالفان ترجمه قرآن، با همین شیوه به ایراد دلایلی برای منع ترجمه قرآن پرداخته و خطراتی بر شمرده که ممکن است از رهگذر ترجمه به زبان‌های بیگانه دامن‌گیر دژ مستحکم اسلام یعنی قرآن شود که مهمترین آنها را ذکر می‌کنیم:

۳.۱.۱ - دلیل اول


۱. ترجمه، قرآن را ضایع می‌کند همان‌گونه که تورات و انجیل به علت ترجمه به زبان‌های دیگر ضایع شدند و اصل این دو کتاب با ضایع شدن زبان آنها از بین رفت. پس بیم آن می‌رود که خدا نکرده بر سر قرآن همان بلایی بیاید که بر سر تورات و انجیل آمد.
[۲] شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۵-۱۶.

در پاسخ می‌گوییم: این یک قیاس مع الفارق است؛ زیرا علت ضایع شدن تورات و انجیل، مخفی کردن اصل آنها از عموم و تنها نشان دادن ترجمه تحریف شده آنها به مردم بود که با هدف فریب آنان انجام گرفت. سران یهود و کشیشان مسیحی، همواره در تحریف تعالیم عهدین می‌کوشیدند. آنان الفاظ عهدین را تحریف نمی‌کردند، بلکه معانی و ترجمه آنها را تحریف می‌نمودند، چون توان تحریف الفاظ را نداشتند، به تفسیر نادرست آن می‌پرداختند و آن را به عنوان تعالیم اصیل الهی به مردم ارائه می‌کردند. خداوند درباره تورات می‌فرماید: الکتاب الذی جاء به موسی نورا و هدی للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا.. کتابی را که موسی آورد برای مردم روشنایی و رهنمود است؛ (و) آن را به صورت طومارها در می‌آورید، (آنچه را می‌خواهید) آشکار و بسیاری را پنهان می‌کنید.
در موضوع تحریف کتاب گفته‌ایم که تحریف عهدین به صورت تحریف در معنای آنها بوده؛ یعنی آنها را تفسیر نادرت می‌کردند؛ کاری که در ترجمه‌های عهدین صورت گرفت و نه در متن اصلی آنها. خداوند می‌فرماید: قل یا اهل الکتاب لستم علی شی ء حتی تقیموا التوراة و الانجیل و ما امزل الیکم من ربکم؛ بگو: ‌ای اهل کتاب! شما بر چیزی نیستید (استواری در کار و رفتارتان نیست) تا تورات و انجیل و آنچه را که سوی شما نازل شده است بر پا دارید و فرموده است: قل فاتوا بالتوراة فاتلوها ان کنتم صادقین؛ بگو: تورات را بیاورید و آن را تلاوت کنید اگر راست می‌گویید. بنابراین، فاجعه بزرگ در این بود که آنان متن اصلی عهدین را از مردم پنهان می‌داشتند؛ این موضوع، علت اصلی از بین رفتن آنها شد نه ترجمه آن‌ها. اما قرآن کتابی است که مسلمانان نسل به نسل آن را در اختیار دارند، بلکه همه مسلمانان جهان، از معتقد مقلد گرفته تا پژوهشگر توانا، متن قرآن را عزیز شمرده، در حفظ و حراست آن می‌کوشند. خداوند فرموده است: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون؛ همانا ما قرآن را نازل کرده‌ایم و خود ما نگهبان آنیم؛ یعنی قرآن را در سینه‌های مردم و بر دست مردم، هم دوستان و هم دشمنان حفظ می‌کنیم، که این خود یک معجزه جاودان قرآنی است.

۳.۱.۲ - دلیل دوم


۲. طبعا میان ترجمه‌ها اختلافاتی وجود دارد؛ چون سلیقه‌ها بلکه عقیده‌های مردم مختلف است و آنها را به هرجا می‌کشاند. همچنین استعدادها در فهم معانی قرآن و ترجمه آن و درک آراء مختلف، متفاوت است و اختلاف در ترجمه‌های قرآن آثار نامطلوبی دارد؛ زیرا اختلاف در ترجمه، اختلاف در استفاده و استنباط احکام و آداب شرعی را به دنبال دارد و هر گروهی بر حسب آنچه از ترجمه می‌فهمد نظر می‌دهد و شاید میزان اختلاف آن را با سایر ترجمه‌ها نداند.
[۷] شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۷-۱۸.

پاسخ اینکه: این سخن خارج شدن از فرض مساله است؛ زیرا ترجمه ضوابطی دارد که باید مراعات شود، به خصوص ترجمه قرآن کریم که باید تحت نظارت هیاتی رسمی و گروهی از دانشمندان و ادیبان متخصص و زیر نظر یک دولت اسلامی مقتدر باشد و فرصتی برای دست‌اندازی بیگانگان نگذارد؛ همان‌گونه که رسم الخط آن و نیز چاپ آن باید با ضوابط مشخصی انجام گیرد تا از اختلاف و دگرگونی مصون بماند.

۳.۱.۳ - دلیل سوم


۳. قرآن در بسیاری از آیات خود حقایق پیچیده‌ای دارد که گاه بر بسیاری از دانشمندان پوشیده مانده است و گاه کسانی که پس از آنان آمده‌اند آنها را فهمیده‌اند. در این مورد مثال‌های متعددی وجود دارد. پس اگر قرآن را با اطلاعات امروز خود ترجمه کنیم، وقتی علم در سطح بالایی قرار گیرد و از حقایق قرآن چیزهایی کشف شود که قبلا پوشیده بود، آیا خود را تخطئه کنیم و به همگان اعلام نماییم که ترجمه دیروز ما غلط بوده است؟ مردم به ما چه می‌گویند؟ چه تضمینی برای اطمینان یافتن آنان به ترجمه امروز ماست؛ همان‌گونه که به ترجمه دیروز اطمینان یافته بودند؟. (سپس استاد شاطر برای این موضوع چنین مثال زده است:)
الف) این گفته خداوند که: و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین؛ که مفسران قدیم، زوجین را به دو صنف تفسیر کرده‌اند؛ سپس علوم جدید آمد و پرده از روی معنای درست آن برداشت و نشان داد که در هر میوه‌ای نر و ماده وجود دارد. اگر ترجمه مطابق با تفسیر نخست بود، این حقیقت جدید که علم آن را آشکار ساخته بر خواننده آن پوشیده می‌ماند و از دست می‌رفت.
ب) این گفته خداوند که: والله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت؛ که در این آیه واژه تثیر به سوق می‌دهد تفسیر شده است و بدین‌گونه معنای بدیعی که دلیل اعجاز قرآن کریم است از بین رفته، و آن این است که تثیر از اثاره است؛ یعنی تهییج و تحریک؛ مانند تحریک غبار و دود. این موضوع، مبدا کار تبخیر و باران سازی است، چون تبخیر از حرارت مرکزی و حرارت جوی و باد حاصل می‌شود؛ یعنی در تبخیر این سه عامل لازم است. سپس بادها بخارها را حمل می‌کنند تا آنجا که خدا بخواهد. این معنا برای این آیه اخیرا آشکار شده است.
ج) این گفته خداوند که: و فرعون ذی الاوتاد؛ مفسران اوتاد را به کثرت لشکر معنا کرده‌اند، یا چهار میخ که فرعون مردم را با آن شکنجه می‌کرده است، ولی اکنون روشن شده که منظور از آن همین اهرام است که شبیه کوه هستند و قرآن از کوه‌ها به عنوان اوتاد یاد کرده است: الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتاد؛
د) این کلام خداوند که: والارض بعد ذلک دحاها؛ بعضی از مفسران دحو را به گسترش معنا کرده‌اند؛ که اگر چنین معنا شود، مفهوم اصلی دحو که همانا گرد غیر کامل است (مانند گِردی تخم مرغ) علاوه بر حرکت به دور خود، از بین می‌رود. مردم منطقه صعید که ریشه بسیاری از آنان عرب است نیز، به تخم مرغ دحو یا دحی یا دح می‌گویند.
همچنین اگر این کلام خداوند: یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل؛ به‌گونه‌ای که بعضی از مفسران گفته‌اند ترجمه شود، (تکویر را به پوشاندن تفسیر کرده‌اند.) معنایی که از آیه استفاده می‌شود، که همانا کروی بودن زمین است از بین می‌رود؛ زیرا لازمه گِرد بودن و قوسی بودن نور، گرد بودن آن چیزی است که نور بر آن می‌تابد؛ چون روشنایی و تاریکی، شکل همان جسمی را می‌پذیرند که بر آن واقع شده‌اند. حال اگر آیه به همان معنای پوشش ترجمه شود، ولی بر صحت معنای دوم دلیل‌های دیگری دلالت کند، در این صورت معجزه‌ای از معجزات قرآن را از دست داده‌ایم.
سپس استاد شاطر می‌گوید: بیم آن دارم که این حدیث شریف درباره ما صدق کند که فرمود: شما از سنت‌های پیشینیان وجب به وجب و ذراع به ذراع پیروی می‌کنید؛ حتی اگر به لانه سوسماری درآیند، شما نیز از آنان پیروی می‌کنید. گفتند: ‌ای پیامبر خدا! مقصود شما یهود و نصاری هستند؟ فرمود: پس کیست؟!.
[۱۴] ابن حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۵۷.
[۱۵] شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۲۱-۲۶.


۳.۲ - پاسخ وجدی بر شاطر


استاد محمد فرید وجدی از طرح مساله ترجمه قرآن به زبان‌های بیگانه، به خوبی دفاع کرده و به اعتراض استاد شاطر چنین پاسخ داده است:
ما معتقدیم قرآن کتابی است که شگفتی‌های آن پایان نمی‌پذیرد و رسیدن به ژرفای آن غیرممکن است؛ همان‌گونه که استاد شاطر عقیده دارد، ولی در این مورد چنان غلو نمی‌کنیم که قرآن را به مرحله تعطیل بکشانیم و آن را طلسمی بدانیم که‌ اندیشه از درک آن عاجز است و حقیقت آن در دسترس بشر نیست؛ این طرز تفکر با خود قرآن در تضاد است، چون قرآن در آیات متعددی خود را به عنوان دلایلی روشن معرفی کرده و نیز چنین گفته است که قرآن نازل شده تا مردم در آیات آن تدبر کنند؛ حتی خداوند می‌فرماید: و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ قرآن را برای پند آموزی آسان کرده‌ایم، پس آیا پند گیرنده‌ای هست؟.
این آیه در یک سوره چهار بار تکرار شده است؛ پس روا نیست بگوییم چیزی که خداوند آن را برای یادآوری و پند گرفتن آسان کرده، طلسمی است که نمی‌توان آن را گشود.
آری، مفسران بعد از قرن‌های اول و دوم بعضی از فنون را به عنوان وسیله فهم قرآن وضع کردند، بدین ترتیب قواعد لغت از قبیل نحو، معانی، بیان و بدیع ضبط شد، آنان بدین وسیله خواستند در روشن شدن آیات، تعمق بیشتری به عمل آید. بیشتر این فنون فقط جنبه وسیله دارد و معانی قرآن هرگز از دایره فهم بشر بیرون نیست و هیچ‌کس ادعا نکرده که قرآن، به خصوص آیات محکم آن، در عصری از عصرها فهمیده نشده است؛ اساسا چگونه می‌توان گفت آیات محکم قرآن قابل فهم نیست؟ در حالی که همه دین، از عقاید گرفته تا عبادات و معاملات، بر پایه آیات قرآن استوار است.
بنابراین، گروهی که برای ترجمه قرآن تعیین می‌شود، در مفاهیمی که پیشوایان تفسیر مقرر کرده‌اند، نظر خواهند کرد و اگر میان بعضی از آنها اختلافی بود، آنچه را که اکثریت قبول دارند انتخاب خواهند نمود و در حاشیه به بقیه احتمالات هم اشاره خواهند کرد؛ به این صورت، ترجمه، تمام آراء را در بر خواهد گرفت.
در مورد آیات مربوط به اعتقادات و عبادات و معاملات نیز چنین است. اما آن گروه آیات مربوط به خلقت و تاریخ و نیز آیات متشابه را بدان‌گونه که در زبان عربی احتمال داده می‌شود ترجمه خواهد کرد و به شرح آن خواهد پرداخت. در آیاتی مانند: و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا؛ گروه تفسیری، آیه را بررسی می‌کند و معنای درست آن را در اختیار گروه ترجمه قرار می‌دهد تا آن را ترجمه کند، بدون اینکه به معانی علمی آن اشاره نماید، ولی در ترجمه تثیر سعی می‌کند واژه‌ای را انتخاب کند که تمام خصوصیات لغوی این کلمه را داشته باشد، (واژه تثیر در ترجمه‌های فارسی به معنای برمی‌انگیزد آمده است که دقیقا با معنای کلمه در زبان عربی مطابق است.) و معانی علمی آن را به فهم خوانندگان واگذار می‌کند تا از قرار گرفتن در خطایی چنین بزرگ که استاد شاطر دچار آن شده است (به زودی موارد اشتباه او را بیان خواهیم کرد.) در امان باشند و قرآن را از احتمالاتی که ممکن است دانش کنونی آنها را نفی کند، حفظ نماید، چون علم همواره در حال تغییر است.
فرید وجدی سپس می‌گوید: در اینجا می‌توانیم بگوییم: اگر روش استاد شاطر را در تفسیر و ترجمه آیات قرآنی بپذیریم، سپس علم تغییر کند و از رای پیشین خود برگردد، باید قرآن را دوباره ترجمه کنیم یا آن را با همان خطایی که دارد رها سازیم؟ ولی در ترجمه با روشی که ما گفتیم این‌گونه مشکل‌ها نیست، چون کلمه به مرادف خود ترجمه شده، بدون آنکه شرح و بیان شده باشد. در حقیقت بیان آن به فهم خوانندگان واگذار شده است؛ همان‌گونه که واژه در خود قرآن نیز از چنین حالتی برخوردار است.
[۲۱] وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۲۸-۳۰، مجله الازهر، ضمیمه شماره ۲، ربیع الاول ۱۳۵۵.

من فکر می‌کنم استاد شاطر در استشهاد به آیاتی که از آنها سخن رفت، اشتباه کرده است؛ گذشته از اینکه خطر اختلاف در ترجمه، از خطر اختلاف در تفسیر بیشتر نیست و اصولا گریزی از این اختلاف وجود ندارد.

۳.۳ - بیان آیات مخالف رای شاطر


استاد وجدی آیات را به روشی که مخالف رای استاد شاطر است بیان کرده و ما آن‌ها را به ترتیب ذکر می‌کنیم:
درباره آیه نخست این سخن که علم جدید برای ما کشف کرده که هر میوه‌ای نر و ماده دارد خطاست؛ زیرا میوه‌ها نر و ماده ندارند، و نر و مادگی در‌ اندام گل‌هاست نه میوه‌ها. گاهی در یک گل،‌ اندام نر و ماده هر دو وجود دارد و گاهی این‌ اندام‌ها در دو گل از یک درخت و یا در دو درخت مستقل است و این تلقیح (بارور کردن) نباتی از قدیم معروف بوده و حتی عرب جاهلی آن را می‌دانسته و نخل‌ها را تلقیح می‌کرده است و این معنا بر مفسران قدیم پنهان نبوده است، به همین سبب آیه را بر حسب ظاهر لغوی آن تفسیر کرده‌اند و صحیح هم همین است؛ به خصوص پس از ملاحظه آیه دیگری که در آن، توصیف دو باغی که خدا به پرهیزگاران وعده کرده، آمده است: فیهما من کل فاکهة زوجان؛ این آیه را به هیچ‌وجه نمی‌توان به معنایی که استاد (شاطر) گفته است حمل کرد.
درباره آیه دوم که در آن واژه تثیر را به معنای عمل تبخیر به وسیله حرارت و باد دانسته، در علم طبیعت معروف است که عمل تبخیر در آب‌ها و رطوبت‌ها بر اثر حرارت مرکزی زمین و حرارت آفتاب انجام می‌گیرد و بادها نقشی در آن ندارند، کسی از دانشمندان نیز این را نگفته است. دانشمندان از پانصد سال پیش از میلاد مسیح، پیدایش بخارهای زمینی را که تشکیل دهنده ابرهاست می‌شناختند. کتاب‌های طبیعی قدیم شاهد بر این مطلب است و علم جدید آن را کشف نکرده است.
در آیه سوم نیز که پنداشته منظور از اوتاد اهرام است، نمی‌توان با او هم عقیده شد؛ زیرا علت اینکه به کوه وتد یا میخ گفته می‌شود، این است که در حفظ زمین از لرزش و تلاشی تاثیر دارد، و آن به ضخامت و صلابت کوه وابسته است؛ و می‌دانیم که میان کوه‌ها و بزرگ‌ترین هرم از اهرام مصر تناسبی وجود ندارد، چون ارتفاع آن به صد و پنجاه متر و طول قاعده آن به سیصد و سی و سه متر می‌رسد؛ و این هرم کجا و رشته کوه هیمالیا کجا؛ که ارتفاع آن به هشت هزار و هشتصد متر می‌رسد و قسمت شمال هند را فرا گرفته است؟! یا کوه‌های آند در آمریکای جنوبی کجا که طول قاعده آنها به هفت هزار کیلومتر بالغ می‌شود و ارتفاع آنها چندین هزار متر است؟ خلاصه اینکه بلندترین هرم با کوچک‌ترین قله از کوه‌های زمین مساوی نیست. بنابراین، اطلاق وتد بر آن صحیح نیست، چون مناسبتی میان آنها وجود ندارد. از این گذشته اهرام مصر، قبور فراعنه مصر است که حدود سه هزار سال از فرعون زمان موسی جلوتر بودند. چگونه آنها را به فرعون زمان موسی نسبت می‌دهد؟!
درباره آیه چهارم و پنجم، آنچه ذکر کرده، حتمی نیست؛ احتمالی است مانند سایر احتمالات که درباره آیه داده می‌شود؛ همان‌گونه که حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: القرآن حمال ذو وجوه، ولی این مطلب ربطی به موضوع و مساله امکان ترجمه به شکلی که احتمالات لفظ؛ مانند متن اصلی باقی بماند، ندارد. به هر حال ترجمه به خودی خود با احتمالاتی که در واژه‌های قرآنی داده می‌شود منافات ندارد، مشروط بر اینکه بر اساسی درست صورت گیرد؛ همان‌گونه که استاد وجدی گفت و دیدیم.
[۲۳] وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۳۱-۳۵.

علاوه بر اشکالات مذکور برخی از مخالفان ترجمه قرآن، به احادیثی تمسک جسته‌اند که باید قرآن را (مانند دیگر عبادات چون اذان، نماز و اذکار حج) به عربی خواند. این احادیث مسلمانان را متعبد به خواندن قرآن به عربی می‌کنند؛ اگر چه مفهوم آنها را درک نکنند، ولی دلالتی بر منع ترجمه قرآن ندارند. البته بهتر است هر مسلمانی با یاد گرفتن زبان عربی مفاهیم قرآن را خود به طور مستقیم درک کند.

۴ - فتاوای علما



دانشمندان پیشین ما (رضوان‌الله‌علیهم) درباره مساله ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر، بحث مفصلی که در بر گیرنده تمام ابعاد مساله باشد نکرده‌اند، بلکه کلام آنان درباره ترجمه در بحث از شرایط قرائت در نماز آمده است و از کلمات‌شان در این بحث استفاده می‌شود که ترجمه اشکالی ندارد. بحث آنان در این است که آیا می‌توان به جای سوره فاتحه، ترجمه آن را در نماز خواند یا نه؟ و این یک بحث ثانوی است که در آن، اصل مشروعیت ترجمه مسلم دانسته شده است.
شخصیت‌های فاضل و ادیب مسلمان در طول تاریخ همه یا بخشی از آیات قرآن را ترجمه و آن را به کسانی که عربی نمی‌دانسته‌اند عرضه نموده‌اند، (در ادامه بحث، نمونه‌هایی از ترجمه‌های قرآن در گذشته را خواهیم آورد.) و این کار در معرض دید فقهای اسلام بوده و از آن جلوگیری نکرده‌اند. این نشان می‌دهد که آنان ترجمه قرآن را به خصوص با هدف مزبور جایز می‌دانسته‌اند.
در این اواخر فتواهایی درباره جواز ترجمه قرآن صادر شده و کسانی درباره این موضوع مقالاتی نوشته‌اند که یا موافق بوده‌اند و یا مخالف، ولی فقها بر جواز ترجمه توافق کرده‌اند، البته با شرایطی که در این زمینه یادآور شده‌اند. اینک ما برخی از این نظریه‌ها و آراء را در اینجا می‌آوریم:

۴.۱ - فتوای کاشف الغطاء


در پاسخ به استفتای استاد عبدالرحیم محمدعلی درباره جواز ترجمه قرآن به زبان‌های بیگانه، دانشمند بزرگ، شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء (رحمة‌الله‌علیه) متن زیر را نگاشته است:
وقتی به این مساله نگاه می‌کنیم می‌بینیم اعجاز قرآن که باعث شگفتی دانشمندان بلکه جهانیان شده، مربوط به دو چیز است:
۱. فصاحت مبانی و الفاظ و بلاغت اسلوب و ترکیبات؛
۲. عظمت معانی و مفاهیمی که در قرآن آمده است، مانند قوانین و مقررات بلند و شگفت‌آور و احکام جامعی که برای صلح بشر مقرر گردیده، از عبادات گرفته تا مسائل اجتماعی؛ یعنی از طهارت تا حدود و دیات، علاوه بر مسائل اعتقادی که در مورد توحید، نبوت و معاد به صورت مبرهن بیان شده است. خلاصه اینکه قرآن کریم متکفل اصلاح دنیا و آخرت مردم است؛ به‌گونه‌ای که هیچ کتاب آسمانی و هیچ آیینی از آیین‌های پیشین چنین نبوده است.
شک نیست که ترجمه هرقدر هم در زبان دوم قوی و بلیغ باشد، نمی‌تواند قرآن را در آن زبان منعکس کند، گرچه مترجم در هر دو زبان عربی و دوم نیرومند و ماهر باشد، ولی ترجمه اگر درست باشد و در آن هیچ‌گونه تغییر و تحریفی نباشد، جایز است؛ بلکه برای کسانی که قدرت بر ترجمه دارند، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی، واجب است، چون بهترین راه دعوت به اسلام و تبلیغ دین است و سخن خداوند، آنجا که می‌فرماید: ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر؛ به آن اشاره دارد؛ و چه خیری مهمتر و بزرگ‌تر از دعوت به اسلام است؟!
ترجمه قرآن به زبان فارسی از قدیم رایج بوده و از هیچ یک از دانشمندان بزرگ ما منع از آن نقل نشده است؛ و اگر ترجمه قرآن به فارسی جایز باشد، قطعا ترجمه به زبان‌های دیگر هم جایز خواهد بود. با این بیان نیازی نداریم که به اصل اباحه و مانند آن تمسک کنیم؛ زیرا مساله واضح، درست و روشن‌تر از آن است که احتیاج به دلیل یا اصلی داشته باشد.
[۲۵] نجفی، عبدالرحیم محمدعلی، القرآن و الترجمه، ص۳-۴.


۴.۲ - نظر آیت‌الله خویی


استاد بزرگوار ما آیت‌الله خویی (قدس‌سره) نظر روشنی درباره ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر دارد که آن را در پیوست کتاب البیان ذکر و به اجمال به شرایط اولیه ترجمه نیز اشاره کرده است. سخن ایشان چنین است:
خداوند پیامبر خود را برای هدایت مردم فرستاد و او را به وسیله قرآن قوت بخشید. در قرآن تمام آنچه بشر را به سعادت و کمال می‌رساند، وجود دارد. و این لطفی از جانب خداست که به گروه خاصی تعلق ندارد، بلکه تمام بشر را در بر می‌گیرد. حکمت بالغه خدا خواسته است که قرآن عظیم با زبان قوم پیامبر بر او نازل شود با اینکه تعالیم آن همگانی و هدایتش فراگیر است از این رو لازم است تمام مردم قرآن را بفهمند تا از هدایت آن برخوردار شوند و شک نیست که ترجمه آن به این هدف کمک می‌کند. باید در ترجمه مهارت و احاطه کامل بر زبانی که قرآن از آن به زبان دیگر ترجمه می‌شود (زبان عربی) موجود باشد؛ چون ترجمه هرچقدر هم که قوی باشد، مزایای بلاغتی را که قرآن بدان امتیاز یافته، نخواهد داشت؛ اصولا این مطلب در کلامی جریان دارد؛ زیرا چه بسا ترجمه متن، به خلاف معنای مراد در متن اصلی، کشیده شود. بنابراین در ترجمه قرآن باید نخست قرآن فهمیده شود. فهم قرآن در سه چیز خلاصه می‌شود.
۱. ظهور لفظی، که عرب فصیح آن را می‌فهمد؛
۲. حکم عقل فطری؛
۳. آنچه از معصومین در تفسیر آن آمده است.
این امور، مستلزم احاطه کامل مترجم است تا بتواند معنای قرآن را به زبان دیگر منتقل نماید. اما آراء شخصی‌ای که برخی از مفسران در تفاسیر خود دارند و با این معیارها سازگار نیست، از باب تفسیر به رای و از درجه اعتبار ساقط است و مترجم نباید در ترجمه خود به آنها تکیه کند. اگر همه اینها در ترجمه رعایت شود، شایسته است که حقایق قرآن و مفاهیم آن به زبان هر ملتی انتقال داده شود، چون قرآن برای عموم مردم نازل شده و تعالیم و حقایق قرآن برای همه آنان است و سزاوار نیست که زبان قرآن مانع آنان باشد.

۴.۳ - نامه علمای الازهر


نامه استاد دانشگاه الازهر؛
در یک نامه رسمی که شیخ محمدمصطفی المراغی، استاد اسبق دانشگاه ازهر، به نخست وزیر مصر در سال ۱۳۵۵ نوشت، چنین آمده است:
گروهی در گذشته و حال دست به ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها زده‌اند. این مترجمان غالبا به زبان و لغت خویش آشنایی کامل دارند، ولی در زبان عربی چندان مهارتی ندارند، بر اصطلاحات و رموز این زبان واقف نیستند و نیز از اصطلاحات اسلامی سر رشه زیادی ندارند تا بتوانند به طور شایسته مفاهیم قرآنی را درک کنند؛ از این رو در ترجمه‌های موجود، نارسایی فراوانی به چشم می‌خورد و متاسفانه همین ترجمه‌ها با این عیب و نقص‌ها در دسترس مردم قرار دارد و مردم جز آن، راهی برای رسیدن به مفاهیم قرآن ندارند و بر همین ترجمه‌های ناقص و نارسا، در فهم مطالب اسلامی و تعالیم عالی آن، اعتماد کرده و آن را پذیرفته‌اند؛ لذا بر امت اسلامی عموما و بر مردم مصر خصوصا لازم است، به جهت جایگاه بلندی که در جهان اسلام دارند، به این کار خطیر مبادرت ورزیده و این نارسایی‌ها و کمبودها را از ترجمه‌ها بزدایند و ترجمه‌های بی‌عیب و نقص و کاملا رسا در اختیار ملل غیرعرب زبان جهان قرار دهند.
این اقدام اگر به طور جدی انجام شود اثر ژرفی در هدایت گسترده جهانی اسلام خواهد داشت؛ زیرا اساس دعوت به دین اسلام، بر پایه ارائه حجت روشن و برهان قاطع استوار است و در قرآن، حجج و براهین ساطعه و کوبنده، فراوان وجود دارد که دارندگان انصاف را وادار به تسلیم می‌کند و موجب اذعان و گردن نهادن به حق میشود.
فایده دیگر آن برای امت‌های اسلامی است که عربی نمی‌دانند و برای چیدن میوه‌های دین از شاخه‌های بلند آن گردن کشیده‌اند، ولی در برابر خود، ترجمه‌هایی را می‌بینند که آکنده از غلط است. آری، تا هنگامی که ترجمه صحیحی که زیر نظر یک هیات دینی شناخته شده در جهان تهیه شده باشد، به آنان ارائه نشود به همین ترجمه‌های موجود اعتماد خواهند کرد و آنها را بیانگر وحی الهی خواهند دانست.
ما معتقدیم که عهد سلطنت ملک فواد، که کارهای مهمی به نفع اسلام و مسلمانان در آن انجام گرفته، برای اقدام به این کار سزاوار است. خداوند وجود او را برای یاری علم و دین حفظ کند.
لذا پیشنهاد می‌شود تا هیات دولت طرحی برای ترجمه قرآن ارائه دهد و این کار به صورت رسمی به دست با کفایت علمای ازهر و با کمک و مساعدت وزارت معارف و پشتوانه مالی هیات دولت به انجام برسد. خواهشمندم در این باره تامل فرمایید.
در این رابطه نامه رسمی دیگری از وزیر معارف مصر به نخست وزیر نوشته شد و نامه استاد دانشگاه ازهر مورد تایید قرار گرفت تا به طور موکد به خواسته او جامه عمل پوشانده شود.
[۲۷] سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۳۳-۳۵.


۴.۴ - فتوای علمای ازهر


استفتایی در مورد ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر به علمای ازهر تقدیم شد که در آن شرایط لازم ترجمه صحیح قید شده بود. پاسخ استفتا صریحا فتوا به جواز بود. اینک نص و پاسخ آن:
آقایان علما و صاحبان فضیلت، درباره پرسش زیر، پس از ملاحظه مقدمات درج شده نظر خودتان را بفرمایید.
۱. شکی نیست که قرآن کریم نام کتابی است دارای نظم و اسلوب خاص که بر پیامبر اسلام و به زبان عربی نازل شده است و نیز جای شبهه نیست و اینکه اگر معانی قرآن درست فهمیده و به زبان دیگر ترجمه شود، این ترجمه، قرآن نخواهد بود؛ بلکه صرفا ترجمه است و همانند تفسیر، توضیحی بیش نیست.
۲. نیز جای اختلاف نیست که ترجمه تحت اللفظی، به‌گونه‌ای که با معانی، خصوصیات، نظم و اسلوب موجود در قرآن موافق باشد، امکان پذیر نیست.
۳. مردم خود ترجمه‌هایی برای قرآن ارائه و در دسترس همگان قرار می‌دهند که حاوی اشتباهات و غلط‌های بسیار است و برخی مسلمانان از زبان عربی آگاهی ندارند، افراد غیر آشنا به زبان عربی همین ترجمه‌ها را مورد اعتماد قرار داده‌اند و حتی برخی علمای غیرمسلمان که خواسته‌اند بر مفاهیم اسلامی واقف شوند، از همین ترجمه‌ها استفاده کرده‌اند.
۴. این‌ اندیشه قوت گرفته است که بر پایه زیر، ترجمه استواری انجام گیرد: لازم است فهم معانی قرآن، به وسیله بهترین دانشمندان ازهر انجام شود و پس از مراجعه به آرای سلف و بزرگان مفسران این معانی در عباراتی دقیق و محدود پیاده شود، سپس به دیگر زبان‌ها انتقال یابد و انتقال دهندگان باید افرادی باشند که از لحاظ قدرت علمی و احاطه، مورد اطمینان باشند تا بتوانند در کمال امانت و اخلاص، این معانی را به دیگر زبان‌ها برگردانند، به‌گونه‌ای که ترجمه به خوبی معنای آن عبارات عربی را که علما نوشته‌اند، برساند. اقدام به این کار تحت چنین شرایطی شرعا جایز است یا نه؟
البته توضیح داده می‌شود که این ترجمه است و خود قرآن نیست و هیچ‌گونه ویژگی‌های قرآن را ندارد و نیز تمامی آنچه علما از قرآن فهمیده‌اند، نیست. این ترجمه در جنب اصل قرار داده خواهد شد؛ یعنی ترجمه تنهایی منتشر نخواهد شد ....
متن پاسخ علما به قرار زیر است:
سپاس خدای را و صلوات و سلام بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از تمام آنچه در این استفتا آمده بود آگاهی یافتیم و می‌گوییم: اقدام بر ترجمه به صورتی که به تفصیل ذکر شده، شرعا جایز است و خداوند سبحان بهتر می‌داند.
این پاسخ را علمای ازهر امضا کردند که نام آنان به قرار زیر است:
۱. محمود دنیاوی، رییس انجمن علمی طنطا و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۲. عبدالمجید لبان، رئیس دانشکده اصول دین و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۳. ابراهیم حمروش، رئیس دانشکده زبان عربی و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۴. محمد مامون شناوی، رئیس دانشکده شریعت و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۵. عبدالمجید سلیم، مفتی سرزمین مصر و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۶. محمدعبداللطیف فحام، وکیل دانشگاه ازهر و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۷. دسوقی عبدالله بدری، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۸. احمد دلبشانی، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۹. یوسف دجوی، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۰. محمد سبیع ذهبی، شیخ حنابله و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۱. عبدالرحمان قراعة، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۲. احمد نصر، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۳. محمد شافعی ظواهری، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۴. عبدالرحمان علیش حنفی، عضو جمعیت کبارالعلماء.
به دنبال فتوای مزبور، محمد مصطفی المراغی، رئیس دانشگاه ازهر، موافقت خود را با این پاسخ اعلام نمود. متن نوشته او چنین است:
بسم الله الرحمان الرحیم. این پرسش را به آقایان افاضل، اعضای جمعیت کبارالعلماء، ارائه نمودم و من با آنچه آنان رای داده‌اند موافقم.
رئیس جمعیت کبارالعلماء، محمد مصطفی المراغی

۴.۴.۱ - مخالفت با فتوای علما


هیات وزیران مصر با این طرح موافقت نمود و ده هزار جنیه مصری در بودجه سال بعد برای آن در نظر گرفت تا بخشی از آن به وزارت آموزش و پرورش و بخشی به دانشگاه ازهر و بخشی نیز به چاپ خانه امیریه پرداخته شود. این طرح از نظر قانونی رسمیت یافت و آیین نامه‌های اجرایی آن، هم از نظر علمی و هم از نظر رسمی، تنظیم گردید. تصمیم هیات وزیران مصر چنین بود:
پس از آگاهی از نامه استاد دانشگاه ازهر، و نامه جناب وزیر آموزش و پرورش در مورد ترجمه معانی قرآن کریم و با اطلاع مجلس وزرا از دشواری این کار، برای جلوگیری از زیان‌های ترجمه‌هایی که تاکنون منتشر شده است، هیات وزیران در جلسه‌ای که در تاریخ ۱۲ آوریل ۱۹۳۶ میلادی تشکیل گردید، موافقت کرد که معانی قرآن کریم به صورت رسمی ترجمه شود و اساتید دانشگاه ازهر با کمک وزارت آموزش و پرورش به آن اقدام نمایند. این تصمیم بر اساس فتوای جمعیت کبارالعلماء و اساتید دانشکده شریعت گرفته شد.
[۲۸] سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۴۰.

تلاش برای عملی نشدن این تصمیم؛
به دنبال این تصمیم، گروه مخالف به رهبری شیخ محمد سلیمان، نایب رئیس دادگاه شرعی عالی تشکیل شد و با این طرح به شدت مخالفت کرد و شخصیت‌های بزرگی مانند شیخ محمد احمدی ظواهری، رئیس سابق دانشگاه ازهر و عضو جمعیت کبارالعلماء به آنان پیوستند. او در جلسه‌ای که جمعیت علما برای بررسی این طرح تشکیل داده بود شرکت نکرد. از این گذشته نامه‌ای برای علی ماهر پاشا، نخست وزیر سابق، فرستاد تا او را به مخالفت با این طرح وادار سازد.
مخالفان این طرح گرد هم آمده، و برای این منظور گروه مقاومت تشکیل دادند و مقالاتی منتشر ساختند و طوماری را در بازارها گرداندند و از مردم خواستند که آن را امضا کنند و جمعیتی بالغ بر هزاران نفر آن را امضا کردند؛ سپس آن را به مجلس شورا فرستادند. گروه زیادی از علما نیز که پیشاپیش آنان شیخ موسی غراوی، رئیس سابق دادگاه شرعی عالی، و تنی چند از قضات و رؤسای دادگاه‌های شرعی بودند، بر ضد این طرح فتوا دادند و آن را به مجلس فرستادند.
در مجلس، حزبی به ریاست شیخ عباس جمل، وکیل رسمی، تشکیل شد که تعداد زیادی از نمایندگان و اساتید در آن شرکت داشتند. آنان در برابر این طرح مبارزه می‌کردند و اصرار داشتند تا بودجه تعیین شده برای ترجمه قرآن حذف شود. از سوی دیگر، گروهی از مردم شام و فلسطین و عراق نامه‌هایی خطاب به نحاس پاشا، نخست وزیر فرستادند و با اصرار تمام از او خواستند که مانع ترجمه قرآن شود و در این درخواست او را به ایمان و عقیده‌ای که در دل دارد و به نام قرآن و دین سوگند دادند.
نتیجه فریادهای مخالف آن شد که طرح مزبور انجام نگرفت و متوقف شد. پس از آن، نحاس پاشا به صورت ظاهری، مشکل را حل کرد و دستور داد تفسیر جدیدی از قرآن را ترجمه کنند، بی آنکه خود قرآن ترجمه شود. و بدین‌گونه سعی کرد به ظاهر هر دو طرف را قانع سازد و خود را از معرکه به در برد و با این ظاهر سازی کار پایان پذیرفت. متاسفانه کار مهمی که می‌توانست راه گسترش تعالیم اسلامی را بگشاید، با کوته نظری گروهی تعطیل شد.
[۲۹] مجله الرابطة العربیة المصریه، صفر و ربیع الاول ۱۳۵۵، ژوئن ۱۹۳۶ م.


۵ - عناوین مرتبط



مفهوم ترجمه قرآن، ترجمه قرآن، اصول ترجمه قرآن، تاریخ ترجمه قرآن، ترجمه تفسیری قرآن.

۶ - پانویس


 
۱. اسحاق، علی شواخ، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۳.
۲. شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۵-۱۶.
۳. انعام/سوره۶، آیه۹۱.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۶۸.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۹۳.    
۶. حجر/سوره۱۵، آیه۹.    
۷. شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۷-۱۸.
۸. رعد/سوره۱۳، آیه۳.    
۹. فاطر/سوره۳۵، آیه۹.    
۱۰. فجر/سوره۸۹، آیه۱۰.    
۱۱. نبا/سوره۷۸، آیه۷ - ۶.    
۱۲. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۰.    
۱۳. زمر/سوره۳۹، آیه۵.    
۱۴. ابن حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۵۷.
۱۵. شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۲۱-۲۶.
۱۶. قمر/سوره۵۴، آیه۱۷.    
۱۷. قمر/سوره۵۴، آیه۲۲.    
۱۸. قمر/سوره۵۴، آیه۳۲.    
۱۹. قمر/سوره۵۴، آیه۴۰.    
۲۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۹.    
۲۱. وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۲۸-۳۰، مجله الازهر، ضمیمه شماره ۲، ربیع الاول ۱۳۵۵.
۲۲. الرحمان/سوره۵۵، آیه۵۲.    
۲۳. وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۳۱-۳۵.
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴.    
۲۵. نجفی، عبدالرحیم محمدعلی، القرآن و الترجمه، ص۳-۴.
۲۶. خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰۵-۵۰۶، بخش تعلیقات، شماره ۵.    
۲۷. سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۳۳-۳۵.
۲۸. سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۴۰.
۲۹. مجله الرابطة العربیة المصریه، صفر و ربیع الاول ۱۳۵۵، ژوئن ۱۹۳۶ م.


۷ - منبع


معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۱۱۶-۱۳۴.    

رده‌های این صفحه : مقالات تفسیر و مفسران




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.